معنی ابرو نمودن - جستجوی لغت در جدول جو
ابرو نمودن
نشان دادن ابرو
نشان دادن ابرو
تصویر ابرو نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ابرو آمدن
ابرو آمدن
((~. مَ دَ))
ابرو انداختن، عشوه آمدن
ابرو انداختن، عشوه آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر رو نمودن
رو نمودن
رو نِمودَن
روی نشان دادن، ظاهر شدن، توجه کردن
روی نشان دادن، ظاهر شدن، توجه کردن
فرهنگ فارسی عمید